سفارش تبلیغ
صبا ویژن
الله اکبر خامنه ای رهبر
 

بصیرت در کلام مرد بصیرت

بصیرت نور افکن است

ما باید برنامه‌ریزى بلندمدت داشته باشیم. البته این برنامه‌ى بلندمدت جاى طرحش اینجا نیست - مراکز فکر، کانونهاى فکر، مراکز سیاسى و فرهنگى دنبال این حرفها هستند و این کارها را باید بکنند و میکنند هم - آن چیزى که من در مجموعه میتوانم عرض کنم، این است که یک زمینه‌ى اساسى براى برنامه‌ریزى‌هاى بلندمدت هست که این را من بارها تذکر دادم، اینجا هم لازم میدانم یک قدرى درباره‌اش بیشتر صحبت کنم و آن، مسئله‌ى بصیرت‌یافتن است.

آیت الله خامنه ای

 در باب بصیرت، بنده در سال اخیر و قبل از آن خیلى صحبت کردم؛ دیگران هم مسائل زیادى گفتند؛ دیدم بعضى از جوانها هم کارهاى خوبى در این زمینه انجام دادند. من میخواهم روى مسئله‌ى بصیرت باز هم تأکید کنم. این تأکید من در واقع با این انگیزه است که شما که خودتان مخاطبید، خودتان میداندارید، کار بر دوش شماست، بروید سراغ کارها و برنامه‌ریزى‌هائى که با بصیرت‌یافتن ارتباط دارد؛ این نیاز مهم را تأمین کنید. بصیرت، نورافکن است؛ بصیرت، قبله‌نما و قطب‌نماست. توى یک بیابان انسان اگر بدون قطب‌نما حرکت کند، ممکن است تصادفاً به یک جائى هم برسد، لیکن احتمالش ضعیف است؛ احتمال بیشترى وجود دارد که از سرگردانى و حیرت، دچار مشکلات و تعبهاى زیادى شود. قطب‌نما لازم است؛ بخصوص وقتى دشمن جلوى انسان هست. اگر قطب‌نما نبود، یک وقت شما مى‌بینید بى‌سازوبرگ در محاصره‌ى دشمن قرار گرفته‌اید؛ آن وقت دیگر کارى از دست شما برنمى‌آید. پس بصیرت، قطب‌نما و نورافکن است. در یک فضاى تاریک، بصیرت روشنگر است. بصیرت راه را به ما نشان میدهد.

 البته براى موفقیت کامل، بصیرت شرط لازم است، اما شرط کافى نیست. به تعبیر طلبگى ماها، علت تامه‌ى موفقیت نیست. براى موفقیت، شرائط دیگرى هم لازم است؛ که حالا بعد اگر ان‌شاءاللَّه مجال شد و یادم ماند، در آخر صحبت اشاره‌اى میکنم. اما بصیرت شرط لازم است. اگر همه‌ى آن چیزهاى دیگر باشد، بصیرت نباشد، رسیدن به هدف و موفقیت، بسیار دشوار خواهد بود.

امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) در جاى دیگر میفرماید:

«فانّما البصیر من سمع فتفکّر و نظر فأبصر»؛

 بصیر آن کسى است که بشنود، گوش خود را بر صداها نبندد؛ وقتى شنید، بیندیشد. هر شنیده‌اى را نمیشود به صرف شنیدن رد کرد یا قبول کرد؛ باید اندیشید

 بصیرت را در دو سطح میتوانیم تعریف کنیم. یک سطح، سطح اصولى و لایه‌ى زیرین بصیرت است. انسان در انتخاب جهان‌بینى و فهم اساسى مفاهیم توحیدى، با نگاه توحیدى به جهان طبیعت، یک بصیرتى پیدا میکند. فرق بین نگاه توحیدى و نگاه مادى در این است: با نگاه توحیدى، این جهان یک مجموعه‌ى نظام‌مند است، یک مجموعه‌ى قانون‌مدار است، طبیعت هدفدار است؛ ما هم که جزئى از این طبیعت هستیم، وجودمان، پیدایشمان و زندگى‌مان هدفدار است؛ بى‌هدف به دنیا نیامدیم. این، لازمه‌ى نگاه توحیدى است. معناى اعتقاد به وجود خداوند عالم و قادر این است. وقتى فهمیدیم هدفدار هستیم، آنگاه در جستجوى آن هدف برمى‌آئیم. خود این جستجو، یک تلاش امیدوارانه است. تلاش میکنیم آن هدف را پیدا کنیم. بعد که هدف را یافتیم، فهمیدیم هدف چیست، تلاشى شروع میشود براى رسیدن به آن هدف. در این صورت همه‌ى زندگى میشود تلاش؛ آن هم تلاش جهتدار و هدفدار. از آن طرف این را هم میدانیم که با نگاه توحیدى، هر گونه تلاش و مجاهدتى در راه هدف، انسان را قطعاً به نتیجه میرساند. این نتائج مراتبى دارد؛ یقیناً به یک نتیجه‌ى مطلوب میرساند. با این نگاه، در زندگى انسان دیگر یأس، ناامیدى، سرخوردگى و افسردگى معنى ندارد. وقتى شما میدانید وجود شما، پیدایش شما، حیات شما، تنفس شما با یک هدفى تحقق پیدا کرده است، دنبال آن هدف میگردید و براى رسیدن به آن هدف، تکاپو و تلاش میکنید. از نظر خداى متعال که آفریننده‌ى هستى است، خود این تکاپو هم اجر و پاداش دارد. به هر نقطه‌اى که رسیدید، در واقع به هدف رسیدید. این است که در دیدگاه توحیدى، خسارت و ضرر براى مؤمن اصلاً متصور نیست. فرمود: «ما لنا الّا احدى الحسنیین»؛ یکى از دو بهترین در انتظار ماست؛ یا در این راه کشته میشویم، که این بهترین است؛ یا دشمن را از سر راه برمیداریم و به مقصود میرسیم، که این هم بهترین است. پس در اینجا ضررى وجود ندارد.

ایت الله خامنه ای

 درست نقطه‌ى مقابل، نگاه مادى است. نگاه مادى اولاً پیدایش انسان را، وجود انسان را در عالم بدون هدف میداند؛ اصلاً نمیداند براى چه به دنیا آمده است. البته در دنیا براى خودش هدفهائى تعریف میکند - به پول برسد، به عشق برسد، به مقام برسد، به لذتهاى جسمى برسد، به لذتهاى علمى برسد؛ از این هدفها میتواند براى خودش تعریف کند - اما اینها هیچکدام هدفهاى طبیعى نیست، ملازم با وجود او نیست. وقتى اعتقاد به خدا نبود، اخلاقیات هم بى‌معنى میشود، عدالت هم بى‌معنى میشود؛ جز لذت و سود شخصى، هیچ چیز دیگرى معنا پیدا نمیکند. اگر انسان در راه رسیدن به سود شخصى پایش به سنگ خورد و آسیب دید، ضرر کرده، خسارت کرده. اگر به سود نرسید، اگر نتوانست تلاش کند، نوبت به یأس و ناامیدى و خودکشى و به کارهاى غیر معقول دست زدن میرسد. پس ببینید فرق بین نگاه توحیدى و نگاه مادى، معرفت الهى و معرفت مادى این است. این، اساسى‌ترین پایه‌هاى بصیرت است.

 با این نگاه، وقتى انسان مبارزه میکند، این مبارزه یک تلاش مقدس است؛ اگر جنگ مسلحانه هم بکند، همین جور است. اصلاً مبارزه بر اساس بدبینى و بدخواهى نیست. مبارزه براى این است که انسانیت - نه فقط شخص خود او - به خیر و کمال و رفاه و تکامل مقامات رفیع نائل شود. با این نگاه، زندگى چهره‌ى زیبائى دارد و حرکت در این میدان وسیع، یک کار شیرین است. خستگى انسان با یاد خداى متعال و با یاد هدف برطرف میشود. این، پایه‌ى اساسى معرفت است؛ پایه‌ى اساسى بصیرت است. این بصیرت خیلى چیز لازمى است؛ این را باید ما در خودمان تأمین کنیم. بصیرت در حقیقت زمینه‌ى همه‌ى تلاشها و مبارزات انسانى در جامعه است. این یک سطح بصیرت.

البته براى موفقیت کامل، بصیرت شرط لازم است، اما شرط کافى نیست. به تعبیر طلبگى ماها، علت تامه‌ى موفقیت نیست

 بجز این سطح وسیع بصیرت و لایه‌ى عمیق بصیرت، در حوادث گوناگون هم ممکن است بصیرت و بى‌بصیرتى عارض انسان شود. انسان باید بصیرت پیدا کند. این بصیرت به چه معناست؟ یعنى چه بصیرت پیدا کند؟ چه جورى میشود این بصیرت را پیدا کرد؟ این بصیرتى که در حوادث لازم است و در روایات و در کلمات امیرالمؤمنین هم روى آن تکیه و تأکید شده، به معناى این است که انسان در حوادثى که پیرامون او میگذرد و در حوادثى که پیش روى اوست و به او ارتباط پیدا میکند، تدبر کند؛ سعى کند از حوادث به شکل عامیانه و سطحى عبور نکند؛ به تعبیر امیرالمؤمنین، اعتبار کند: «رحم اللَّه امرء تفکّر فاعتبر»؛ فکر کند و بر اساس این فکر، اعتبار کند. یعنى با تدبر مسائل را بسنجد - «و اعتبر فأبصر» - با این سنجش، بصیرت پیدا کند. حوادث را درست نگاه کردن، درست سنجیدن، در آنها تدبر کردن، در انسان بصیرت ایجاد میکند؛ یعنى بینائى ایجاد میکند و انسان چشمش به حقیقت باز میشود.

 امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) در جاى دیگر میفرماید: «فانّما البصیر من سمع فتفکّر و نظر فأبصر»؛ بصیر آن کسى است که بشنود، گوش خود را بر صداها نبندد؛ وقتى شنید، بیندیشد. هر شنیده‌اى را نمیشود به صرف شنیدن رد کرد یا قبول کرد؛ باید اندیشید. «البصیر من سمع فتفکّر و نظر فأبصر». نَظَرَ یعنى نگاه کند، چشم خود را نبندد. ایراد کار بسیارى از کسانى که در لغزشگاه‌هاى بى‌بصیرتى لغزیدند و سرنگون شدند، این است که نگاه نکردند و چشم خودشان را بر یک حقایق واضح بستند. انسان باید نگاه کند؛ وقتى که نگاه کرد، آنگاه خواهد دید. ما خیلى اوقات اصلاً حاضر نیستیم یک چیزهائى را نگاه کنیم. انسان مى‌بیند منحرفینى را که اصلاً حاضر نیستند نگاه کنند. آن دشمن عنود را کار نداریم - حالا این را بعداً عرض خواهم کرد؛ «و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوّا» - بعضى‌ها هستند که انگیزه دارند و با عناد وارد میشوند؛ خوب، دشمن است دیگر؛ بحث بر سر او نیست؛ بحث بر سر من و شماست که توى عرصه هستیم. ما اگر بخواهیم بصیرت پیدا کنیم، باید چشم را باز کنیم؛ باید ببینیم. یک چیزهائى هست که قابل دیدن است. اگر ما از آنها سطحى عبور کنیم، آنها را نبینیم، طبعاً اشتباه میکنیم.

آیت الله خامنه ای

 من یک مثال از تاریخ بزنم. در جنگ صفین لشکر معاویه نزدیک به شکست خوردن شد؛ چیزى نمانده بود که بکلى منهدم و منهزم شود. حیله‌اى که براى نجات خودشان اندیشیدند، این بود که قرآنها را بر روى نیزه‌ها کنند و بیاورند وسط میدان. ورقه‌هاى قرآن را سر نیزه کردند، آوردند وسط میدان، با این معنا که قرآن بین ما و شما حکم باشد. گفتند بیائید هرچه قرآن میگوید، بر طبق آن عمل کنیم. خوب، کار عوام‌پسند قشنگى بود. یک عده‌اى که بعدها خوارج شدند و روى امیرالمؤمنین شمشیر کشیدند، از میان لشکر امیرالمؤمنین نگاه کردند، گفتند این که حرف خوبى است؛ اینها که حرف بدى نمیزنند؛ میگویند بیائیم قرآن را حکم کنیم. ببینید، اینجا فریب خوردن است؛ اینجا لغزیدن به خاطر این است که انسان زیر پایش را نگاه نمیکند. هیچ کس انسان را نمیبخشد اگر بلغزد، به خاطر اینکه زیر پایش را نگاه نکرده، پوست خربزه را زیر پاى خودش ندیده. آنها نگاه نکردند. آنها اگر میخواستند حقیقت را بفهمند، حقیقت جلوى چشمشان بود. این کسى که دارد دعوت میکند و میگوید بیائید به حکمیت قرآن تن بدهیم و رضایت بدهیم، کسى است که دارد با امام منتخبِ مفترض‌الطاعه میجنگد! او چطور به قرآن معتقد است؟ امیرالمؤمنین على‌بن‌ابى‌طالب غیر از اینکه از نظر ما از طرف پیغمبر منصوص و منصوب بود، اما آن کسانى هم که این را قبول نداشتند، این مسئله را قبول داشتند که آن روز بعد از خلیفه‌ى سوم، همه‌ى مردم با او بیعت کردند، خلافت او را قبول کردند؛ شد امام، شد حاکم مفترض‌الطاعه‌ى جامعه‌ى اسلامى. هر کس با او میجنگید، روى او شمشیر میکشید، وظیفه‌ى همه‌ى مسلمانها بود که با او مقابله کنند. خوب، اگر این کسى که قرآن را سر نیزه کرده، حقیقتاً به قرآن معتقد است، قرآن میگوید که تو چرا با على میجنگى. اگر واقعاً به قرآن معتقد است، باید دستهایش را بالا ببرد، بگوید آقا من نمیجنگم؛ شمشیرش را بیندازد. این را باید میدیدند، باید میفهمیدند. این مطلب مشکلى بود؟ این معضلى بود که نشود فهمید؟ کوتاهى کردند. این میشود بى‌بصیرتى. اگر اندکى تدبر و تأمل میکردند، این حقیقت را میفهمیدند؛ چون اینها خودشان در مدینه اصحاب امیرالمؤمنین بودند؛ دیده بودند که در قتل عثمان، عوامل و دستیاران خود معاویه مؤثر بودند؛ آنها کمک کردند به کشته شدن عثمان؛ در عین حال پیراهن عثمان را به عنوان خونخواهى بلند کردند. آنها خودشان این کار را کردند، مقصر خودشان بودند، اما دنبال مقصر میگشتند. ببینید، این بى‌بصیرتى ناشى از بى‌دقتى است؛ ناشى از نگاه نکردن است؛ ناشى از چشم بستن بر روى یک حقیقت واضح است.

امروز کار عمده‌ى دشمن در جنگ نرم، غبارپراکنى در فضاى سیاسى کشور است؛ این را توجه داشته باشید. امروز مهمترین کار دشمن این است

 در همین قضایاى فتنه‌ى اخیر، یک عده‌اى اشتباه کردند؛ این بر اثر بى‌بصیرتى بود. ادعاى تقلب در یک انتخابات بزرگ و باعظمت میشود؛ خوب، این راهش واضح است. اگر چنانچه کسى معتقد به تقلب است، اولاً باید استدلال کند، دلیل بیاورد بر وجود تقلب؛ بعد هم اگر چنانچه دلیل آورد یا نیاورد، قانون راه را معین کرده است؛ میتواند شکایت کند. باید بازرسى شود، بازبینى شود؛ آدمهاى بى‌طرفى بیایند نگاه کنند تا معلوم شود تقلب شده یا نشده؛ راهش این است دیگر. اگر چنانچه کسى زیر بار این راه نرفت و قبول نکرد - با اینکه ما کمکهاى زیادى هم کردیم: مدت قانونى را بنده تمدید کردم؛ حتّى گفتیم خود افراد بیایند جلوى دوربینهاى تلویزیون شمارش کنند - دارد تمرد میکند. ... توجه بفرمائید. مقصود این نیست که راجع به قضایاى گذشته اظهارنظر کنیم؛ میخواهیم مثال بزنیم. پس بصیرت پیدا کردن، کار دشوارى نیست. اگر شما نگاه کردید دیدید یک راه معقول قانونى‌اى وجود دارد و کسى از آن راه معقول قانونى سرمیپیچد و کارى میکند که براى کشور مضر است، ضربه‌ى به منافع ملت است، خوب، با نگاه عادلانه، با نگاه متعارف، با نگاه غیرجانبدارانه، معلوم است که او محکوم است؛ این یک چیز روشنى است، یک قضاوت واضحى است. پس ببینید مطالبه‌ى بصیرت، مطالبه‌ى یک امر دشوار و ناممکن نیست. بصیرت پیدا کردن، کار سختى نیست. بصیرت پیدا کردن همین اندازه لازم دارد که انسان اسیر دامهاى گوناگون، از دوستى‌ها، دشمنى‌ها، هواى نفس‌ها و پیشداورى‌هاى گوناگون نشود. انسان همین قدر نگاه کند و تدبر کند، میتواند واقعیت را پیدا کند. مطالبه‌ى بصیرت، مطالبه‌ى همین تدبر است؛ مطالبه‌ى همین نگاه کردن است؛ مطالبه‌ى چیز بیشترى نیست. و به این ترتیب میشود فهمید که بصیرت پیدا کردن، کار همه است؛ همه میتوانند بصیرت پیدا کنند. البته بعضى نه به خاطر عناد، نه به خاطر بدخواهى، که گاهى غفلت میکنند. انسان با اینکه جان خودش را خیلى دوست دارد، اما گاهى ممکن است در حال رانندگى هم یک لحظه حواسش پرت شود، یک لحظه چرت بزند، یک ضایعه‌اى پیش بیاید. لغزشهائى که در این زمینه پیش مى‌آید، اینها را نمیشود گناه دانست؛ اما اگر چنانچه تداوم پیدا کند، این دیگر بى‌بصیرتى است، این دیگر غیر قابل قبول است.

 امروز کار عمده‌ى دشمن در جنگ نرم، غبارپراکنى در فضاى سیاسى کشور است؛ این را توجه داشته باشید. امروز مهمترین کار دشمن این است. افرادى که در کار سیاسى و مسئله‌ى سیاسى واردند و مطلعند، میدانند امروز قدرت ابرقدرتها بیش از آنچه که در بمب هسته‌اى‌شان باشد، در ثروتهاى انباشته‌ى در بانکهاشان باشد، در قدرت تبلیغاتى آنهاست، در صداى بلند آنهاست که به همه جا میرسد. شیوه‌هاى تبلیغاتى را هم خوب بلدند. در کار تبلیغات انصافاً پیشرفت هم کرده‌اند. امروز غربى‌ها - چه در اروپا، چه در آمریکا - در کار تبلیغات، شیوه‌هاى مدرن و بسیار پیشرفته‌اى را یاد گرفته‌اند و بلد شده‌اند؛ ما در این جهت عقبیم. یکى از اساسى‌ترین کارهاى آنها این است که تبلیغ کردن را بلدند. با این شیوه‌هاى تبلیغى، با جنجال، با فرستادن انبوه حرفهاى خلاف واقع، سعى میکنند فضاى جوامع را دگرگون کنند و تأثیر بگذارند؛ باید به این نکته توجه داشت، باید این را مراقب بود. امروز وظیفه‌ى جوانهاى ما از این جهت سنگین است. نه فقط خودتان باید حقیقت را تشخیص دهید، بلکه باید فضا و محیط پیرامونى خودتان را هم بابصیرت کنید و براى آنها هم قضایا را روشن کنید.

بیانات در دیدار دانشجویان و جوانان استان قم‌      1389/08/04


منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله خامنه ای




موضوع مطلب :

ارسال شده در: پنج شنبه 89 دی 9 :: 5:50 عصر :: توسط : مدیر وبلاگ

 
درباره وبلاگ
کلام هدایت اینترنت که به وجود آمد، یک ابزار اختصاصی نبود، ما هم میتوانیم از آن استفاده بکنیم; یعنی یک راه دو طرفه است. اگر دشمن می تواند از علوم ارتباطات و از پیشرفت ها و تازه های علمی این رشته استفاده کند، ما هم می توانیم استفاده کنیم. از همان شیوه هایی که ضلالت منتشر می کنند، ما استفاده می کنیم و هدایت را منتشر می کنیم. حضرت امام خامنه ای (مد ظله العالی)
نویسندگان
 ()
نویسندگان
 ()
نویسندگان
 ()
نویسندگان
 ()
لوگو
کلام هدایت

اینترنت که به وجود آمد، یک ابزار اختصاصی نبود، ما هم میتوانیم از آن استفاده بکنیم; یعنی یک راه دو طرفه است. اگر دشمن می تواند از علوم ارتباطات و از پیشرفت ها و تازه های علمی این رشته استفاده کند، ما هم می توانیم استفاده کنیم. از همان شیوه هایی که ضلالت منتشر می کنند، ما استفاده می کنیم و هدایت را منتشر می کنیم.

حضرت امام خامنه ای (مد ظله العالی)
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 50
بازدید دیروز: 188
کل بازدیدها: 463505

جشنواره وبلاگ نویسی حماسه نگاران بسیج و انقلاب اسلامی